قضيه اينه كه ما قرار بود براي دفاع تا آخر اسفند وقت داشته باشيم، يهو بهمون گفتن هر كي تا 15 بهمن دفاع نكنه ديگه نكرده... منم فعلا دارم كلاساي دفاع شخصي و فول كنتاكت ميرم. يكي رو ميشناختم كه نتونست خوب دفاع كنه، جاي حمله داوران عزيز هنوز همه جاش مونده. من خيال ندارم با سر و صورت خط خطي برم تو انظار.
يه ميز گنده سياه ساختم، كه ابعادش با دقت خيلي زيادي بي تناسب در نظر گرفته شده. هر كي ميبينه ميپرسه چرا اينو ساختي؟ ميگم ميخوام توش پرنده نگه دارم.
امروز يكي از دوستام اومده بود. گفت كه موزه هنرهاي معاصر چند تا تابلوي خيلي با ارزش رو كه نمي تونسته به دلايلي به نمايش بذاره فروخته اينقدر ميليون دلار. مي پرسم با پولش چكار مي كنن؟ ميگه پيژامه مي خرن براي كاركنان.
امروز يه سره بارون ميومد. تو آزمايشگاه با ماژيك سبز صورت همديگرو نقاشي كرديم. هميشه از اينكه تو سلف همه يه جور سيني و قاشق و چنگال و غذا و ليوان دارن خوشم ميومده. خيلي خوبه... لازم نيست آدم هيچ فكري بكنه. همه فكرا رو قبلا يكي ديگه كرده.