شاید اگر در کاباره ای می دیدمش
چند شاتی مهمانش میکردم.
آن روز ولی او سرباز بود
و من هم.
و او شلیک کرد
و من هم.
و او مرد
و من زنده ماندم.
شاید او هم به ارتش آمده بود
چون کار دیگری نداشت، مثل من
و به این ترتیب ما دشمن شدیم.
آری،
جنگ جای غریبی ست.
آدمی را در آن میکشی
که اگر در کاباره ای دیده بودیاش
چند شاتی هم، مهمانش میکردی.
-توماس هاردی