دیشب که از سر کار برمیگشتم به یاد یخچال خالی خونه افتادم. پیش خودم فکر کردم که فردا صب چی هوس دارم بخورم. یاد کره و عسل خوشمزه افتادم که کره سفت رو تیکه تیکه رو نون نرم بذارم و روش یه عالم عسل بمالم و دلم از خوشی غنج رفت. رفتم سوپرمارکت سر راه و نون و کره و عسل خریدم.
صب که اومدم صبونه بخورم هوا سرد بود. میز صبونه رو چیدم ولی هر کاری کردم از گلوم پایین نرفت. هوس نون و پنیر خوشمزه و چای شیرین داغ داشتم که تو اون نور کمرنگ صب واسه خودم آروم آروم هورت بکشم و از سوختن گلوم تو اون سرما لذت ببرم.