یکشنبه، شهریور ۰۵، ۱۳۸۵

دلم هوس یه اتاق با دیوارهای سفید گچی کرده
با یه تخت فلزی توش
که رو تشک فنریش ملافه سفید با نقش گلهای ریز خاکستری محو داره
با یه پتوی سربازی روش
با یه پنکه سقفی و یه یخچال کوچیک که توش دو تا شیشه آب خنکه و ظرف باقیمونده شام
یه صندلی کنار تخت
و بقیه اتاق، خالی خالی.

ای بابا! کجا بود این؟ کی؟