نه تو مي پايي، و نه كوه. ميوه اين باغ : اندوه، اندوه.
گو بترواد غم، تشنه سبويي تو. افتد گل، بويي تو.
اين پيچك شوق، آبش ده، سيرابش كن. آن كودك ترس، قصه بخوان، خوابش كن.
اين لاله هوش، از ساقه بچين. پرپر شد، بشود. چشم خدا تر شد، بشود.
و خدا از تو نه بالاتر. نی، تنهاتر، تنهاتر.
بالاها، پستي ها يكسان بين. پيدا نه، پنهان بين.
بالي نيست، آيت پروازي هست. كس نيست، رشته آوازي هست.
پژواكي: رويايي پر زد رفت. شلپويي: رازي بود، در زد رفت.
انديشه: كاهي بود، در آخور ما كردند. تنهايي: آبشخور ما كردند.
اين آب روان، ما ساده تريم. اين سايه، افتاده تريم.
نه تو مي پايي، و نه من. ديده تر بگشا. مرگ آمد، در بگشا.
شرق اندوه - سهراب سپهری