شنبه، تیر ۰۴، ۱۳۹۰


برای باران در آینه‌ها



این دشت خشک
بر چهره‌اش هزار خش و
خاکش بی‌شخم و سخت،
بی انتظار و خاطرش خاموش و بی‌خروش
دیری‌ست تن به تیغ خشم خورشید سپرده است.
خاطرش با تن یکی،
این بی صدای مرکبی چموش و
آن یکی دیر است بی صدای رستن رویا فسرده است.

این دشت بی خیال خشک،
بی ملال هزار رد تیغ داغ آسمان بر خاک و صخره‌اش
بر هر شیار هزار زخم تنش
بی خواست خویش
یک دو دانه نهاده به یادگار
زان باد لوار،
تش باد غریب دیرینه همرهش.



رگباری اگر ببارد.

جمعه، خرداد ۲۰، ۱۳۹۰


Listening to Adagio and sipping on the full glass of red wine, the familiar screen of VS 2010 in front of you with the source code of the whole product. I almost had an orgasm in this sunny Friday afternoon at work.

چهارشنبه، خرداد ۱۸، ۱۳۹۰


The face forgives the mirror
The worm forgives the plow
The questions begs the answer
Can you forgive me somehow?

Tom Waits, All the World is Green